برنامهریزی کردن برای سال جدید یکی از دغدغههای مهم بسیاری از ما در آغاز سال است. اول هر سال، تصمیم میگیریم که به انسانی متفاوت تبدیل شویم و زندگی دیگری را شروع کنیم و همه چیز را تغییر دهیم، ولی متأسفانه این تصمیمهای خوشحالکننده، یک روز یا یک هفته یا یک ماه بیشتر طول نمیکشد و بهزودی، میبینیم در میانهی سالی هستیم که تفاوت جدی با سالهای قبل ندارد. خیلی خوب است که انسان در روزهای نخستین سال، برای تمام سال خود هدفگذاری میکند، اما تجربه ثابتکرده که اکثر انسانها نمیتوانند به چنین برنامههایی متعهد باشند و معمولا بعد از چند بار برنامهریزی، از نفس کار برنامهریزی هم
ناامید میشوند.
1- با فلسفهی برنامهریزی کردن مشکل داریم
خیلی از ما فکر میکنیم برنامهریزیکردن زندگی ما را مکانیکی میکند. میدانیم برنامهریزی نکردن نظم شخصی را از زندگی ما میگیرد، اما فکر میکنیم برنامهریزی در زندگی هم میتواند سردی را وارد زندگی کند. فطرت و ذات انسان، از مقید بودن لذت نمیبرد و آن را دوست ندارد؛ درنتیجه فکر میکنیم برنامهریزی بیشتر از ایجاد خروجی، استرس ایجاد میکند.
۲- اهمالکار هستیم
ما فکر میکنیم برنامهریزی مشکل اهمالکاری را برطرف میکند، در صورتی که برنامهریزی، خودش به شیوهای برای اهمالکاری و توجیهی برای عقب انداختن کارها تبدیل میشود.
۳- کمالگرا هستیم و در برنامهریزی و اجرا وسواس داریم
کمالگرایی مشکل اصلی بسیاری از ماست. هدفهای بزرگی انتخاب میکنیم که رسیدن به آنها غیرممکن است. ما نمیتوانیم یک برنامه ی معمولی داشته باشیم، بلکه میخواهیم یک برنامهریزی عالی با اهداف دقیق و بزرگ و با جزئیات و تعیین مسیر دقیق داشته باشیم. این کار زمان میبرد و خیلی وقتها هم قابل انجام نیست، پس عملا برنامهریزی کردن هم بیفایده است.
۴- از برنامهریزی کردن
خاطرهی بد داریم
برنامه ریزی ممکن است ما را به یاد برنامهریزی برای کنکور و روزهای سخت درسخواندن بیندازد. همهی این تداعیهای بد باعث میشود شور و شوقی برای اجرای برنامهریزیهای سال جدید نداشته باشیم.